کلمه جو
صفحه اصلی

غطل

لغت نامه دهخدا

غطل. [ غ َ ] ( ع مص ) تو بر تو نشستن تاریکی ابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غطلت السماء غطلاً؛ اطبق دجنها. ( اقرب الموارد ).

غطل. [ غ َ طَ ] ( ع مص ) غطل لیل ؛ برهم نشستن تاریکی شب و مخلوط گردیدن. ( منتهی الارب ): غطل اللیل غطلاً؛ التبست ظلمته. ( اقرب الموارد ).

غطل . [ غ َ ] (ع مص ) تو بر تو نشستن تاریکی ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ): غطلت السماء غطلاً؛ اطبق دجنها. (اقرب الموارد).


غطل . [ غ َ طَ ] (ع مص ) غطل لیل ؛ برهم نشستن تاریکی شب و مخلوط گردیدن . (منتهی الارب ): غطل اللیل غطلاً؛ التبست ظلمته . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: