کلمه جو
صفحه اصلی

قداس

عربی به فارسی

ايين نماز , اداب نماز , مناجات نامه


فرهنگ فارسی

سنگ که بجای ریزش آب در حوض بر پا سازند .

لغت نامه دهخدا

قداس . [ ق ُدْ دا ](اِخ ) عمرانی گوید نام جائی است . (معجم البلدان ).


قداس . [ ق ُ ] (ع ص ) استوار و سطبر از شرف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الشرف المنیع الضخم . (اقرب الموارد). || (اِ) غوزه ٔ نقره شبیه مروارید. || سنگ که به جای ریزش آب در حوض بر پا سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سنگ که در حوض شتر اندازند و آب را بدان اندازه نموده بخش نمایند. (منتهی الارب ). حجر یطرح فی حوض الابل یقدر علیه الماء یقتسمونه بینهم . (اقرب الموارد).


قداس. [ ق ُ ] ( ع ص ) استوار و سطبر از شرف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الشرف المنیع الضخم. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) غوزه نقره شبیه مروارید. || سنگ که به جای ریزش آب در حوض بر پا سازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سنگ که در حوض شتر اندازند و آب را بدان اندازه نموده بخش نمایند. ( منتهی الارب ). حجر یطرح فی حوض الابل یقدر علیه الماء یقتسمونه بینهم. ( اقرب الموارد ).

قداس. [ ق ُدْ دا ]( اِخ ) عمرانی گوید نام جائی است. ( معجم البلدان ).

قداس. [ ق َدْ دا ] ( ع اِ ) سنگ که به جای ریزش آب در حوض برپا سازند. ( منتهی الارب ). رجوع به قُداس شود.

قداس . [ ق َدْ دا ] (ع اِ) سنگ که به جای ریزش آب در حوض برپا سازند. (منتهی الارب ). رجوع به قُداس شود.



کلمات دیگر: