تاریک گردیدن شب یا پوشیدن همه را در نعمت و خوشحالی بودن
غضو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غضو. [ غ َض ْوْ ] ( ع مص ) غضو شب ؛ تاریک شدن آن با پوشیدن تاریکی همه چیز را. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || غضو شتر؛ خوردن آن غضا را. ( از المنجد ). این معنی در قطر المحیط و اقرب الموارد نیامده است.
غضو. [ غ ُ ض ُوو ] ( ع مص ) تاریک گردیدن شب یا پوشیدن همه را.( منتهی الارب ). تاریک شدن شب. ( تاج المصادر بیهقی ). تاریک شدن شب یا پوشانیدن شب تاریکی را به همه چیز. ( از اقرب الموارد ). || خاموش گشتن و درد دل داشتن. ( منتهی الارب ). || در نعمت و خوشحالی بودن. ( از المنجد ) .
غضو. [ غ ُ ض ُوو ] ( ع مص ) تاریک گردیدن شب یا پوشیدن همه را.( منتهی الارب ). تاریک شدن شب. ( تاج المصادر بیهقی ). تاریک شدن شب یا پوشانیدن شب تاریکی را به همه چیز. ( از اقرب الموارد ). || خاموش گشتن و درد دل داشتن. ( منتهی الارب ). || در نعمت و خوشحالی بودن. ( از المنجد ) .
غضو. [ غ َض ْوْ ] (ع مص ) غضو شب ؛ تاریک شدن آن با پوشیدن تاریکی همه چیز را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || غضو شتر؛ خوردن آن غضا را. (از المنجد). این معنی در قطر المحیط و اقرب الموارد نیامده است .
غضو. [ غ ُ ض ُوو ] (ع مص ) تاریک گردیدن شب یا پوشیدن همه را.(منتهی الارب ). تاریک شدن شب . (تاج المصادر بیهقی ). تاریک شدن شب یا پوشانیدن شب تاریکی را به همه چیز. (از اقرب الموارد). || خاموش گشتن و درد دل داشتن . (منتهی الارب ). || در نعمت و خوشحالی بودن . (از المنجد) .
کلمات دیگر: