کلمه جو
صفحه اصلی

طفر

لغت نامه دهخدا

طفر. [ طَ ] ( ع مص ) طفور. طفرة. برجستن.

طفر. [ طَف ْ ف ِ ] ( اِخ ) بیابان موحشی است میان باعقوبا و دقوقا از اعمال راذان که در آن نه آب است و نه چراگاه و نه اثر ساکنی و نه نشان راهروی. یاقوت گوید:هنگام مسافرت از بغداد به اربل یک بار از آنجا گذشتیم و راهنمای ما به هدایت ستاره جدی پیش میرفت تا شب بسر آمد و آن بیابان قطع کردیم. ( معجم البلدان ).

طفر. [ طَ ] (ع مص ) طفور. طفرة. برجستن .


طفر. [ طَف ْ ف ِ ] (اِخ ) بیابان موحشی است میان باعقوبا و دقوقا از اعمال راذان که در آن نه آب است و نه چراگاه و نه اثر ساکنی و نه نشان راهروی . یاقوت گوید:هنگام مسافرت از بغداد به اربل یک بار از آنجا گذشتیم و راهنمای ما به هدایت ستاره ٔ جدی پیش میرفت تا شب بسر آمد و آن بیابان قطع کردیم . (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: