کلمه جو
صفحه اصلی

عروب

فرهنگ فارسی

نام دو قریه است در ناحیه قدس و در آنجا دو چشمه عظیم و دو برکه و باغهای با صفایی موجود است

لغت نامه دهخدا

عروب. [ ع َ ] ( ع ص ) زن صاحب جمال شوی دوست ، یا زن نافرمان ، یا عاشق شوی ، یا به ستم دوست دارنده شوی را و آشکارکننده آن ، یا زن رخسار خنده. ( منتهی الارب ). زنی که شوهرش او را دوست دارد، و زنی خنده رو، و زنی که او شوهر خود را دوست دارد. ( آنندراج ). زن شوی دوست. ( دهار ). شوهردوست. ( نصاب ). زن دوست دارنده زوج خود را، و گویند زن عاصی ، و گویند زن ضحاکه و بسیارخنده. گویند: خیرالنساء اللعوب العروب. ( از اقرب الموارد ). ج ، عُرُب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

عروب. [ ع َرْ رو ] ( اِخ ) نام دو قریه است در ناحیه قدس. و در آنجا دو چشمه عظیم و دو برکه و باغهای باصفایی موجود است. ( از معجم البلدان ).

عروب . [ ع َ ] (ع ص ) زن صاحب جمال شوی دوست ، یا زن نافرمان ، یا عاشق شوی ، یا به ستم دوست دارنده شوی را و آشکارکننده ٔ آن ، یا زن رخسار خنده . (منتهی الارب ). زنی که شوهرش او را دوست دارد، و زنی خنده رو، و زنی که او شوهر خود را دوست دارد. (آنندراج ). زن شوی دوست . (دهار). شوهردوست . (نصاب ). زن دوست دارنده زوج خود را، و گویند زن عاصی ، و گویند زن ضحاکه و بسیارخنده . گویند: خیرالنساء اللعوب العروب . (از اقرب الموارد). ج ، عُرُب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


عروب . [ ع َرْ رو ] (اِخ ) نام دو قریه است در ناحیه ٔ قدس . و در آنجا دو چشمه ٔ عظیم و دو برکه و باغهای باصفایی موجود است . (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: