کلمه جو
صفحه اصلی

غطرسه

لغت نامه دهخدا

( غطرسة ) غطرسة. [ غ َ رَ س َ ] ( ع مص ) فضیلت نهادن بر خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اعجاب. ( اقرب الموارد ). دست درازی نمودن بر اقران. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || بزرگ منشی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تکبر. ( اقرب الموارد ). || خشمناک ساختن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به خشم آوردن کسی را. ( از اقرب الموارد ).

غطرسة. [ غ َ رَ س َ ] (ع مص ) فضیلت نهادن بر خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اعجاب . (اقرب الموارد). دست درازی نمودن بر اقران . (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). || بزرگ منشی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکبر. (اقرب الموارد). || خشمناک ساختن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به خشم آوردن کسی را. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: