کلمه جو
صفحه اصلی

طفقان

لغت نامه دهخدا

طفقان. [ طَ ف َ ] ( ع مص ) در کاری کردن ایستادن. طفق. ( تاج المصادر ).

طفقان. [ ] ( اِخ ) نام کوهی است به تغزغز که در پیش آن قصبه جنیانجکث مستقر تغزغز است و از پس آن کوزارک ، جملکت ، بنجیکث ، بارلغ، جامغر. ( حدود العالم ).

طفقان . [ ] (اِخ ) نام کوهی است به تغزغز که در پیش آن قصبه ٔ جنیانجکث مستقر تغزغز است و از پس آن کوزارک ، جملکت ، بنجیکث ، بارلغ، جامغر. (حدود العالم ).


طفقان . [ طَ ف َ ] (ع مص ) در کاری کردن ایستادن . طفق . (تاج المصادر).



کلمات دیگر: