کلمه جو
صفحه اصلی

فرزینی

لغت نامه دهخدا

فرزینی. [ ف َ ] ( حامص ) فرزین بودن :
بیدق چو گذاشت هفت خانه
فرزینی یافت جاودانه.
خاقانی.
رجوع به فرزین شود.


کلمات دیگر: