کلمه جو
صفحه اصلی

صفنه

لغت نامه دهخدا

( صفنة ) صفنة. [ ص َ ن َ ] ( ع اِ ) سفره. ( منتهی الارب ). || ریه شتر که از دهان بیرون آرد. ( منتهی الارب ). || رجوع به صفن شود. || توبره شبان و شتربان که زاد و ادوات خود در آن نهند. ( منتهی الارب ). آوند که شبان طعام خود در آن نهد. ( مهذب الاسماء ). رجوع به صَفْن ، صَفَن و صُفْن شود.

صفنة. [ ص َ ن َ ] ( اِخ ) موضعی است به مدینه. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

صفنة. [ ص َ ن َ ] (اِخ ) موضعی است به مدینه . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).


صفنة. [ ص َ ن َ ] (ع اِ) سفره . (منتهی الارب ). || ریه ٔ شتر که از دهان بیرون آرد. (منتهی الارب ). || رجوع به صفن شود. || توبره ٔ شبان و شتربان که زاد و ادوات خود در آن نهند. (منتهی الارب ). آوند که شبان طعام خود در آن نهد. (مهذب الاسماء). رجوع به صَفْن ، صَفَن و صُفْن شود.



کلمات دیگر: