کلمه جو
صفحه اصلی

غشیدی

لغت نامه دهخدا

غشیدی. [ غ َ ] ( اِخ ) منسوب به غشید که قریه ای در بخاراست. به صورت غشیتی نیز شنیده شده است. معلوم نیست که همان غشیدی است یا جز از آن است. ( از انساب سمعانی ورق 409 الف ).

غشیدی.[ غ َ ] ( اِخ ) محمودبن یونس بن مکرم غشیدی بخارایی. او از ابوطاهر اسباطبن یسع و دیگران روایت کند و پسرش ابوبکر و محمدبن محمود وزان از او روایت کنند. رجوع به انساب سمعانی ورق 409 الف و معجم البلدان شود.

غشیدی . [ غ َ ] (اِخ ) منسوب به غشید که قریه ای در بخاراست . به صورت غشیتی نیز شنیده شده است . معلوم نیست که همان غشیدی است یا جز از آن است . (از انساب سمعانی ورق 409 الف ).


غشیدی .[ غ َ ] (اِخ ) محمودبن یونس بن مکرم غشیدی بخارایی . او از ابوطاهر اسباطبن یسع و دیگران روایت کند و پسرش ابوبکر و محمدبن محمود وزان از او روایت کنند. رجوع به انساب سمعانی ورق 409 الف و معجم البلدان شود.



کلمات دیگر: