فرداجی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فرداج که نام جد خاندانی است . (از سمعانی ).
فرداجی
لغت نامه دهخدا
فرداجی. [ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرداج که نام جد خاندانی است. ( از سمعانی ).
فرداجی. [ ف َ ] ( اِخ ) محمدبن برکةبن الفرداج الحلبی القنسری الفرداجی ، مکنی به ابوبکر. از احمدبن هاشم انطاکی روایت کند و از وی ابوبکربن المقری روایت دارد. ( لباب الانساب ).
فرداجی. [ ف َ ] ( اِخ ) محمدبن برکةبن الفرداج الحلبی القنسری الفرداجی ، مکنی به ابوبکر. از احمدبن هاشم انطاکی روایت کند و از وی ابوبکربن المقری روایت دارد. ( لباب الانساب ).
فرداجی . [ ف َ ] (اِخ ) محمدبن برکةبن الفرداج الحلبی القنسری الفرداجی ، مکنی به ابوبکر. از احمدبن هاشم انطاکی روایت کند و از وی ابوبکربن المقری روایت دارد. (لباب الانساب ).
کلمات دیگر: