کلمه جو
صفحه اصلی

طلاوه

لغت نامه دهخدا

طلاوة. [ طَ وَ ] (ع مص ) چشم داشتن . || درنگ کردن . (منتهی الارب ).


( طلاوة ) طلاوة. [ طَ وَ ] ( ع مص ) چشم داشتن. || درنگ کردن. ( منتهی الارب ).

طلاوة. [ طَ / طِ / طُ وَ ] ( ع اِمص ) خوبی. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). نیکوئی. ( مهذب الاسماء ). || شادمانی. ( منتهی الارب ). بهجت. ( منتخب اللغات ). || قبول. ( منتخب اللغات ). پذیرائی دل. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). پذیرائی. و منه : سمعت ُ کلاماً علیه طلاوة. || جادوئی. ( منتهی الارب ). سِحر. ( منتخب اللغات ). || ( اِ ) پوست تنک مانندی سر شیر یا سر خون. || طعام باقیمانده در دهن. || آب دهن که بجهت بیماری و جز آن بسته گردد. ( منتهی الارب ).

طلاوة. [ طَ / طِ / طُ وَ ] (ع اِمص ) خوبی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نیکوئی . (مهذب الاسماء). || شادمانی . (منتهی الارب ). بهجت . (منتخب اللغات ). || قبول . (منتخب اللغات ). پذیرائی دل . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). پذیرائی . و منه : سمعت ُ کلاماً علیه طلاوة. || جادوئی . (منتهی الارب ). سِحر. (منتخب اللغات ). || (اِ) پوست تنک مانندی سر شیر یا سر خون . || طعام باقیمانده ٔ در دهن . || آب دهن که بجهت بیماری و جز آن بسته گردد. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: