کلمه جو
صفحه اصلی

قحزنه

لغت نامه دهخدا

( قحزنة ) قحزنة. [ ق َ زَ ن َ ] ( ع اِ ) چوب دستی. || چوب دستی گنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، قحازن. || ( مص ) افکندن بزدن. ( منتهی الارب ). افکندن و زدن. ( آنندراج ). گویند: ضربه فقحزنه ؛ ای صرعه. ( منتهی الارب ). رجوع به قحزله شود.

قحزنة. [ ق َ زَ ن َ ] (ع اِ) چوب دستی . || چوب دستی گنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قحازن . || (مص ) افکندن بزدن . (منتهی الارب ). افکندن و زدن . (آنندراج ). گویند: ضربه فقحزنه ؛ ای صرعه . (منتهی الارب ). رجوع به قحزله شود.



کلمات دیگر: