طعام پس مانده را گویند و بضم اول هم گفته اند
غضان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غضان . [ غ َ / غ ُ ] (اِ) طعام پس مانده را گویندو به ضم اول هم گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
غضان. [ غ ِ ] ( ع مص ) بچه ناتمام افکنی شتر ماده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). القاء الناقة ولدها لغیر تمام. انداختن شتربچه را به طور ناقص ؛ ( اقرب الموارد ).
غضان. [ غ َ / غ ُ ] ( اِ ) طعام پس مانده را گویندو به ضم اول هم گفته اند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).
غضان. [ غ َ / غ ُ ] ( اِ ) طعام پس مانده را گویندو به ضم اول هم گفته اند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).
غضان . [ غ ِ ] (ع مص ) بچه ٔ ناتمام افکنی شتر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). القاء الناقة ولدها لغیر تمام . انداختن شتربچه را به طور ناقص ؛ (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: