شهری در اوکرانی
ازف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ازف. [ اَ زَ ] ( ع مص ) نزدیک رسیدن وقت کاری. اُزوف. نزدیک آمدن. ( زوزنی ). نزدیک شدن کوچ. قوله تعالی : ازفت الاَّزفة ( قرآن 57/53 )؛ نزدیک رسید قیامت. || شتافتن. شتاب کردن. ازوف : اَزف الرجل ؛ بشتافت مرد. || مندمل شدن جراحت : ازف الجرح ُ. || ( اِمص ) تنگی و ناخوشی عیش. ( منتهی الارب ).
ازف. [ اَ زَف ف ] ( ع ص ) هَیْق ٌ ازف ؛ شترمرغ نر بسیار پرریزه دار. شترمرغ بسیارزف بهم پیچیده. ( منتهی الارب ).
ازف.[ اَ زُ ] ( اِخ ) اَزُوْ. شهری در اوکرانی ، واقع در کنار دریای ازف ، در مصب دُن ، دارای 17000 تن سکنه.
ازف. [ اَ زَف ف ] ( ع ص ) هَیْق ٌ ازف ؛ شترمرغ نر بسیار پرریزه دار. شترمرغ بسیارزف بهم پیچیده. ( منتهی الارب ).
ازف.[ اَ زُ ] ( اِخ ) اَزُوْ. شهری در اوکرانی ، واقع در کنار دریای ازف ، در مصب دُن ، دارای 17000 تن سکنه.
ازف . [ اَ زَ ] (ع مص ) نزدیک رسیدن وقت کاری . اُزوف . نزدیک آمدن . (زوزنی ). نزدیک شدن کوچ . قوله تعالی : ازفت الاَّزفة (قرآن 57/53)؛ نزدیک رسید قیامت . || شتافتن . شتاب کردن . ازوف : اَزف الرجل ؛ بشتافت مرد. || مندمل شدن جراحت : ازف الجرح ُ. || (اِمص ) تنگی و ناخوشی عیش . (منتهی الارب ).
ازف . [ اَ زَف ف ] (ع ص ) هَیْق ٌ ازف ؛ شترمرغ نر بسیار پرریزه دار. شترمرغ بسیارزف بهم پیچیده . (منتهی الارب ).
ازف .[ اَ زُ ] (اِخ ) اَزُوْ. شهری در اوکرانی ، واقع در کنار دریای ازف ، در مصب دُن ، دارای 17000 تن سکنه .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)
«آزفة» از مادّه «أزف» در لغت به معنای «نزدیک» است، و چه نام گذاری عجیبی است که به جای «یوم القیامة»، «یوم الازفة» گفته شده، تا بی خبران نگویند: هنوز تا قیامت، زمان بسیار زیادی است، فکر خود را مشغول قیامت نکنید که وعده ای است نسیه!
نزدیک شدن وقت یعنی نزدیک شونده نزدیک شد. مراد روز قیامت است. و نیز عجله، و خوب شدن زخم معنی شده است، راغب گوید در آن، گذشته از نزدیکی، ضیق وقت نیز مراد است. ، آنها را از روز نزدیک شونده بترسان، روز قیامت از نظر واقع نزدیک و نزدیک شونده است، گر چه ما آنرا دور میدانیم ، .
«آزفة» از مادّه «أزف» در لغت به معنای «نزدیک» است، و چه نام گذاری عجیبی است که به جای «یوم القیامة»، «یوم الازفة» گفته شده، تا بی خبران نگویند: هنوز تا قیامت، زمان بسیار زیادی است، فکر خود را مشغول قیامت نکنید که وعده ای است نسیه!
نزدیک شدن وقت یعنی نزدیک شونده نزدیک شد. مراد روز قیامت است. و نیز عجله، و خوب شدن زخم معنی شده است، راغب گوید در آن، گذشته از نزدیکی، ضیق وقت نیز مراد است. ، آنها را از روز نزدیک شونده بترسان، روز قیامت از نظر واقع نزدیک و نزدیک شونده است، گر چه ما آنرا دور میدانیم ، .
wikialkb: ریشه_ازف
گویش مازنی
/azef/ ابر باران زا
ابر باران زا
کلمات دیگر: