کلمه جو
صفحه اصلی

اوب

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) باز گشتن باز آمدن . ۲ - ( اسم ) باز گشت .
خشمگین گردیدن

فرهنگ معین

(اُ یا اَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بازگشتن ، باز آمدن . ۲ - (اِمص . ) بازگشت .

لغت نامه دهخدا

اوب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ آئب. رجوع به آئب شود. || ابر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || باد.( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || سرعت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- امثال :
الاوب اوب نعامة ؛ این مثل برای کسی زنند که در کاری سرعت و تعجیل کند.
|| قصد. || استقامت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || عادت. || زنبور شهد.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زنبور عسل. ( آنندراج ). || طریق و جهت و سو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ): جاؤوا من کل اوب ، از هر سوی آمدند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ازهر سوی آمدن. ( مردم و جز آن ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) بازگشتن. ( از ترجمان علامه ٔجرجانی ، ترتیب عادل ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). || آمدن کسی را بشب. || زود بزود دست و پا انداختن ماده شتر در رفتن : آبت الناقه اوباً. ( ناظم الاطباء ). || فروشدن آفتاب به آخر روز. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ).

اوب. ( ع اِ ) سوی و جهت و این لغتی است در اوب بفتح همزه. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به اوب شود.

اوب. [ اَ وَ ] ( ع مص ) خشمگین گردیدن. ( ناظم الاطباء ).

اوب . (ع اِ) سوی و جهت و این لغتی است در اوب بفتح همزه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به اوب شود.


اوب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آئب . رجوع به آئب شود. || ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باد.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سرعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- امثال :
الاوب اوب نعامة ؛ این مثل برای کسی زنند که در کاری سرعت و تعجیل کند.
|| قصد. || استقامت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || عادت . || زنبور شهد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنبور عسل . (آنندراج ). || طریق و جهت و سو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): جاؤوا من کل اوب ، از هر سوی آمدند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ازهر سوی آمدن . (مردم و جز آن ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) بازگشتن . (از ترجمان علامه ٔجرجانی ، ترتیب عادل ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || آمدن کسی را بشب . || زود بزود دست و پا انداختن ماده شتر در رفتن : آبت الناقه اوباً. (ناظم الاطباء). || فروشدن آفتاب به آخر روز. (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ).


اوب . [ اَ وَ ] (ع مص ) خشمگین گردیدن . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. بازگشتن، بازآمدن، بازگشت.
۲. از سفر برگشتن.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۴۸°۲۰′ شمالی ۴°۱۰′ شرقی / ۴۸٫۳۳۳°شمالی ۴٫۱۶۷°شرقی / 48.333; 4.167
اوب (به فرانسوی: Aube) دهمین شهرستان فرانسه است. شهرستان اوب در شمال شرق (متمایل به مرکز) این کشور قرار دارد. این شهرستان زیرمجموعه ناحیه شامپانی آردن می باشد . مساحت این شهرستان ۶٬۰۰۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲۹۲٬۱۳۱ نفر است. این شهرستان در خلال انقلاب فرانسه بر پا گردید.

فرهنگستان زبان و ادب

آوب
{WBT} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← آموزش وب بنیاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۷(بار)
بازگشت ، یعنی راستی بازگشت آنها بسوی ماست، مَأب مصدر میمی به معنی بازگشت و اسم زمان، (زمان بازگشت) و اسم مکان، (مکان بازگشت) آمده است مثل ، که بقرینه «الی» به معنی مصدر است و مثل ، که بقرینه «جهنم» به معنای مکان بازگشت است.


کلمات دیگر: