مترادف میانگیر : صفت شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه | شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه
میانگیر
مترادف میانگیر : صفت شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه | شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حاجز
مترادف و متضاد
سپر، حائل، میانگیر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور
صفت شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه
دانشنامه عمومی
منظور از میانگیر ممکن است یکی از این موارد باشد:
حافظه میانگیر
تقویت کننده میانگیر
میانگیر یک مرورگر وب
حافظه میانگیر
تقویت کننده میانگیر
میانگیر یک مرورگر وب
wiki: میانگیر
فرهنگستان زبان و ادب
{buffer} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] حافظه ای برای ذخیره سازی موقت داده ها که برای انتقال داده ها از دستگاهی به دستگاه دیگر یا از بخشی از رایانه به بخش دیگر آن به کار می رود
کلمات دیگر: