کلمه جو
صفحه اصلی

میانگیر


مترادف میانگیر : صفت شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه | شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه

فارسی به انگلیسی

buffer, fair, middle, moderate, par, mean, medial, median, medium

فارسی به عربی

حاجز

مترادف و متضاد

buffer (اسم)
سپر، حائل، میانگیر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور

صفت شفیع، میانجیگر، میانجی، واسطه


دانشنامه عمومی

منظور از میانگیر ممکن است یکی از این موارد باشد:
حافظه میانگیر
تقویت کننده میانگیر
میانگیر یک مرورگر وب

فرهنگستان زبان و ادب

{buffer} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] حافظه ای برای ذخیره سازی موقت داده ها که برای انتقال داده ها از دستگاهی به دستگاه دیگر یا از بخشی از رایانه به بخش دیگر آن به کار می رود


کلمات دیگر: