کلمه جو
صفحه اصلی

بی لطافت

فارسی به انگلیسی

ungainly

فارسی به عربی

صعب , قاحل

مترادف و متضاد

arid (صفت)
خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه

awkward (صفت)
زشت، ناشی، بی لطافت، بی دست و پا، غیر استادانه، خامکار، سرهم بند، غیر ماهر

jejune (صفت)
خشک، بی لطافت، بی مزه، تهی، بیهوده، نارس، وابسته به روده تهی

فرهنگ فارسی

دور از لطافت و نرمی . که لطیف نیست نامطبوع و زشت و درشت .

لغت نامه دهخدا

بی لطافت. [ ل َ / ل ِ ف َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + لطافت ) دور از لطافت و نرمی. که لطیف نیست. نامطبوع وزشت و درشت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به لطافت شود.


کلمات دیگر: