مترادف مقفل : بسته، مسدود
متضاد مقفل : مفتوح
locked
بسته، مسدود ≠ مفتوح
مقفل . [ م ِ ف َ ] (ع ص ) درخت خرمایی که هرچه بار دارد فرو ریزد. (از اقرب الموارد).
مقفل . [ م ُ ف َ ] (ع ص ) قفل شده و بسته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در قفل کرده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مقفل الیدین ؛ بخیل . (منتهی الارب ).بخیل و زفت ناکس . (ناظم الاطباء). مرد لئیم یا آن که از دست او هرگز خیری برنیاید. (از اقرب الموارد).
مقفل . [ م ُ ق َف ْ ف َ] (ع ص ) بسته شده و قفل شده . (ناظم الاطباء). قفل کرده .قفل زده و قفل نهاده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مقفل . [ م ُ ق َف ْ ف ِ ] (ع ص ) جلد مقفل ؛ پوست خشک شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تقفیل شود.