کلمه جو
صفحه اصلی

بی مقدمه

فارسی به انگلیسی

abrupt, suddenly, without preamble, abrupt(ly), [o.s.] without preamble, ad-lib, sneak, unadvised

abrupt(ly), suddenly, [o.s.] without preamble


ad-lib, sneak, unadvised


فارسی به عربی

لفترة قصیرة , مفاجی

مترادف و متضاد

short (صفت)
مختصر، کوچک، کوتاه، موجز، غیر کافی، کمتر، قاصر، کسردار، بی مقدمه

sudden (صفت)
ناگهانی، تند، غیر منتظره، بی خبر، سریع، فوری، سرزده، بی مقدمه، ناگه

snap (صفت)
ناگهانی، بی مقدمه

فرهنگ فارسی

بی پیشرو . یا بدون دیباجه . بدون پیش در آمد . یا بدون سابقه .

لغت نامه دهخدا

بی مقدمه. [ م ُ ق َدْ دَ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مقدمه ) بی پیشرو. || بدون دیباجه. بدون پیش درآمد. ابتدابه ساکن. || بدون سابقه.

پیشنهاد کاربران

همین جوری و بی مقدمه


کلمات دیگر: