کلمه جو
صفحه اصلی

بیگانه کردن

فارسی به انگلیسی

alienate

فارسی به عربی

تفاد , جاف , غریب , قریب

مترادف و متضاد

alienation (اسم)
بیزاری، بیگانه کردن، بیگانگی، انتقال مالکیت، خبط دماغ

estrangement (اسم)
بیگانه کردن، بیگانگی

estrange (فعل)
دور کردن، بیگانه کردن، دلسرد کردن

alienate (فعل)
بیگانه کردن، انتقال دادن، منحرف کردن

avert (فعل)
بیگانه کردن، منحرف کردن، گردانیدن، گذراندن، دفع کردن، بیزار کردن، بر گرداندن


کلمات دیگر: