استراحة
انقصال
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور
فرهنگ فارسی
بریده شدن . انقطاع
لغت نامه دهخدا
انقصال. [ اِ ق ِ ] ( ع مص ) بریده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انقطاع. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: