کلمه جو
صفحه اصلی

باحمشی

لغت نامه دهخدا

باحمشی . [ ح َی ی ] (ص نسبی ) منسوب به باحمشا. (معجم البلدان ).


باحمشی . [ ح َ ] (اِخ ) احمدبن علی ضریر مقری . وی از ابومحمد عبداﷲبن هزارمرد صریفینی سماع دارد و از او حدیث کرده و در20 ذی الحجه ٔ 525 هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ).


باحمشی. [ ح َی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به باحمشا. ( معجم البلدان ).

باحمشی. [ ح َ ] ( اِخ ) احمدبن علی ضریر مقری. وی از ابومحمد عبداﷲبن هزارمرد صریفینی سماع دارد و از او حدیث کرده و در20 ذی الحجه 525 هَ. ق. درگذشت. ( معجم البلدان ).


کلمات دیگر: