جامه ای که آجیده آن بفاصله قلم بود
جامه ٔ قلمی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جامه قلمی. [ م َ / م ِ ی ِ ق َ ل َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامه ای که آجیده آن بفاصله قلم بود و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ( بهار عجم ) :
بس که زدم تکیه به روی حصیر
شد قلمی جامه عریانیم.
بس که زدم تکیه به روی حصیر
شد قلمی جامه عریانیم.
مخلص کاشی ( از بهار عجم ).
کلمات دیگر: