۱- ( اسم ) پیمان نو عهدجدید. ۲- ( صفت ) نو بنیان جدید التاسیس . ۳- نو تازه.
تازه عهد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تازه عهد. [ زَ / زِ ع َ ] ( ص مرکب ) جدیدالتأسیس. نوبنیان. نو. تازه :
بدیبای این دولت تازه عهد
عروس جهان را برآرای مهد.
بدیبای این دولت تازه عهد
عروس جهان را برآرای مهد.
نظامی.
کلمات دیگر: