( صفت ) غلام باره امرد بازی .
تاز باره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تازباره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) غلام باره :
بگرفتمش مهار و شدم بر فراز او
چونانکه تازباره شود بر فراز تاز.
بگرفتمش مهار و شدم بر فراز او
چونانکه تازباره شود بر فراز تاز.
روحی ولوالجی.
کلمات دیگر: