کلمه جو
صفحه اصلی

ثویب

لغت نامه دهخدا

ثویب. [ ث ُوَ ] ( اِخ ) البکائی. ابوالرشید محدث و تابعی است.

ثویب. [ ث ُ وَ ] ( اِخ ) کلاعی. محدث است.

ثویب . [ ث ُ وَ ] (اِخ ) کلاعی . محدث است .


ثویب . [ ث ُوَ ] (اِخ ) البکائی . ابوالرشید محدث و تابعی است .



کلمات دیگر: