( اسم )جا و مقام تازه منزل خوش و نیک سرزمین خرم .
تازه بوم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تازه بوم. [ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) جا و مقام تازه. منزل خوش و نیک. سرزمین خرم :
بفرمود تا نامداران روم
برفتند صد مرد از آن تازه بوم.
بیامد بنزدیک پیران روم.
بفرمود تا نامداران روم
برفتند صد مرد از آن تازه بوم.
فردوسی.
فرستاده برگشت از آن تازه بوم بیامد بنزدیک پیران روم.
فردوسی.
کلمات دیگر: