باجرای . [ ج َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به باجرا، قریه ای از قریه های جزیره . (معجم البلدان ). رجوع به باجرا شود.
باجرای
لغت نامه دهخدا
باجرای. [ ج َرْ را ] ( ص نسبی ) منسوب به باجرا، قریه ای از قریه های جزیره. ( معجم البلدان ). رجوع به باجرا شود.
باجرای. [ ج َرْ را ] ( اِخ ) ابوشهاب عبدالقدوس بن عبدالقاهر الباجرای. از سفیان بن عیینة روایت دارد ( ابوسعید چنین آورده است ). ( معجم البلدان ).
باجرای. [ ج َرْ را ] ( اِخ ) ابوشهاب عبدالقدوس بن عبدالقاهر الباجرای. از سفیان بن عیینة روایت دارد ( ابوسعید چنین آورده است ). ( معجم البلدان ).
باجرای . [ ج َرْ را ] (اِخ ) ابوشهاب عبدالقدوس بن عبدالقاهر الباجرای . از سفیان بن عیینة روایت دارد (ابوسعید چنین آورده است ). (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: