جامه ای که از طلای محلول بر آن نقش کرده باشند
جامه ٔ حلکاری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جامه حلکاری. [ م َ / م ِ ی ِ ح َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامه ای که از طلای محلول بر آن نقش کرده باشند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) :
ز کار غیر گره وا نمی تواند کرد
کسی که در گرو جامه های حلکاری است.
ز کار غیر گره وا نمی تواند کرد
کسی که در گرو جامه های حلکاری است.
قبول ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: