گوش ور
اذون
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( آذون ) آذون. ( ص ) به معنی آنچنان باشد، چنانکه ایذون به معنی اینچنین است :
تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی
نگویی کز چه معنی راست این ایذون و آن آذون ؟
اذون. [ اَ ] ( ع ص ) گوش ور. آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور، خلاف صَموخ که گوش خفته است مانند مرغ و ماهی : کُل صموخ بیوض و کل اذون ولود.
اذون. [ اَ ] ( اِخ ) قریه ایست از نواحی کوره قصران در خارج نواحی ری و بدانجا منسوبست ابوالعباس احمدبن الحسین بن بابا الزیدی و ابوسعد از او سماع دارد. ( معجم البلدان ).
تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی
نگویی کز چه معنی راست این ایذون و آن آذون ؟
سنائی.
رجوع به ایدون و اندون و آندون شود.اذون. [ اَ ] ( ع ص ) گوش ور. آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور، خلاف صَموخ که گوش خفته است مانند مرغ و ماهی : کُل صموخ بیوض و کل اذون ولود.
اذون. [ اَ ] ( اِخ ) قریه ایست از نواحی کوره قصران در خارج نواحی ری و بدانجا منسوبست ابوالعباس احمدبن الحسین بن بابا الزیدی و ابوسعد از او سماع دارد. ( معجم البلدان ).
اذون . [ اَ ] (اِخ ) قریه ایست از نواحی کوره ٔ قصران در خارج نواحی ری و بدانجا منسوبست ابوالعباس احمدبن الحسین بن بابا الزیدی و ابوسعد از او سماع دارد. (معجم البلدان ).
اذون . [ اَ ] (ع ص ) گوش ور. آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور، خلاف صَموخ که گوش خفته است مانند مرغ و ماهی : کُل ﱡ صموخ بیوض و کل اذون ولود.
کلمات دیگر: