پريشان , دلشکسته , تسلي ناپذير
تعیس
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
تعیس. [ ت َ ع َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) سپید سیاهی مایل شدن شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سپید شدن در سیاهی. ( از اقرب الموارد ).
تعیس. [ ت َ ] ( اِ ) ج ، تعساء. و رجوع به همین کلمه و دزی ج 1 ص 147 شود.
تعیس. [ ت َ ] ( اِ ) ج ، تعساء. و رجوع به همین کلمه و دزی ج 1 ص 147 شود.
تعیس . [ ت َ ] (اِ) ج ، تعساء. و رجوع به همین کلمه و دزی ج 1 ص 147 شود.
تعیس . [ ت َ ع َی ْ ی ُ ] (ع مص ) سپید سیاهی مایل شدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سپید شدن در سیاهی . (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: