کلمه جو
صفحه اصلی

تعمین

فرهنگ فارسی

بمعنی اعمان

لغت نامه دهخدا

تعمین. [ ت َ ] ( ع مص ) بمعنی اعمان. به عمان روی آوردن و یا داخل شدن در عمان و ثابت شدن بجایی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: