برنگاشتن
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
برنگاشتن. [ب َ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) ( از: پیشوند بر + مصدر نگاشتن ) نگاشتن. نگاریدن. نقش کردن. رجوع به نگاشتن شود.
برنگاشتن. [ ب َ ن َ ت َ ] ( مص مرکب منفی ) برنگرداندن. روی برنتافتن. مقابل برگاشتن :
یکی پشت بر دیگری برنگاشت
بنگذاشت آن پایگه را که داشت.
برنگاشتن. [ ب َ ن َ ت َ ] ( مص مرکب منفی ) برنگرداندن. روی برنتافتن. مقابل برگاشتن :
یکی پشت بر دیگری برنگاشت
بنگذاشت آن پایگه را که داشت.
فردوسی.
رجوع به برگاشتن شود.برنگاشتن . [ ب َ ن َ ت َ ] (مص مرکب منفی ) برنگرداندن . روی برنتافتن . مقابل برگاشتن :
یکی پشت بر دیگری برنگاشت
بنگذاشت آن پایگه را که داشت .
رجوع به برگاشتن شود.
یکی پشت بر دیگری برنگاشت
بنگذاشت آن پایگه را که داشت .
فردوسی .
رجوع به برگاشتن شود.
برنگاشتن . [ب َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) (از: پیشوند بر + مصدر نگاشتن ) نگاشتن . نگاریدن . نقش کردن . رجوع به نگاشتن شود.
کلمات دیگر: