کلمه جو
صفحه اصلی

بروجی

عربی به فارسی

زودياک , منطقه البروج , دايره البروج


لغت نامه دهخدا

بروجی. [ ب َرْ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به بَروَج ، که شهری است در هند. رجوع به بروج شود.

بروجی. [ ب َرْ وَ ] ( اِخ ) صبغةاﷲبن روح اﷲبن جمال اﷲ بروجی حسینی نقشبندی. فقیه و صوفی که اصل او از اصفهان بود. در شهر بروج هند متولد شد سپس ساکن مدینه گشت و بسال 1015 هَ. ق. درگذشت. او راست : اًراءةالدقائق ، که حاشیه ایست بر تفسیر بیضاوی ، و باب الواحدة. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 287 از خلاصةالاثر و هدیة العارفین ).

بروجی . [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) صبغةاﷲبن روح اﷲبن جمال اﷲ بروجی حسینی نقشبندی . فقیه و صوفی که اصل او از اصفهان بود. در شهر بروج هند متولد شد سپس ساکن مدینه گشت و بسال 1015 هَ . ق . درگذشت . او راست : اًراءةالدقائق ، که حاشیه ایست بر تفسیر بیضاوی ، و باب الواحدة. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 287 از خلاصةالاثر و هدیة العارفین ).


بروجی . [ ب َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به بَروَج ، که شهری است در هند. رجوع به بروج شود.



کلمات دیگر: