آموزانیدن
تعلیم نمودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تعلیم نمودن. [ ت َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) آموزانیدن. آموختن چیزی به کسی :
به هر سالی که دولت می فزودش
خرد تعلیم دیگر مینمودش.
به هر سالی که دولت می فزودش
خرد تعلیم دیگر مینمودش.
نظامی.
و رجوع به تعلیم و دیگر ترکیب های آن شود.کلمات دیگر: