عدم تحرک , بي جنبشي , بيحرکتي
تعوق
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
باز ایستادن از نیاز و حاجت باز ایستادن
لغت نامه دهخدا
تعوق. [ ت َ ع َوْ وُ ] ( ع مص ) بازایستادن از نیاز و حاجت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بازایستادن. ( از اقرب الموارد ). || مشغول شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بازگردانیدن کسی را از اراده ای که داشت و بازداشتن وی را از آن. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: