یکدیگر را ملاحت کردن . همدیگ را نکوهیدن .
تلاؤم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تلاؤم. [ ت َ ءُ ] ( ع مص ) کفشیر پذیرفتن جراحت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). استصلاح. ( اقرب الموارد ).
تلاوم. [ ت َ وُ ] ( ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
تلاوم. [ ت َ وُ ] ( ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
تلاؤم . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) کفشیر پذیرفتن جراحت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استصلاح . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: