باشو غریبهٔ کوچک فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی در سال ۱۳۶۴. این فیلم در سال ۱۳۶۹ پس از پنج سال توقیف بر پرده رفت. این فیلم سه دهه پس از ساخت در بهار ۱۳۹۴ هم دوباره اکران شد.
سوسن تسلیمی در نقش «نایی جان»
عدنان عفراویان در نقش «باشو»
پرویز پورحسینی در نقش «قسمت شنبه سرایی»
اعظم رهبر در نقش «ئوشین»
محمد فراخواه در نقش «گل به سر»
معزز بنی دخت در نقش «مادر باشو»
نعمت یمینی در نقش «پدر باشو»
خدیجه نجات در نقش «خواهر باشو»
اکبر دودکار در نقش «مرحمت»
فرخ لقا هوشمند در نقش «خواهرشوهر نایی جان»
رضا هوشمند در نقش «شوهر او»
ذبیح الله سلمانی در نقش «لقمان»
گلشن انوشه در نقش «زن لقمان»
لیلا سبحانی در نقش «دختر لقمان»
محترم خوشرو
گلشن کلانتری
باشو، غریبهٔ کوچک در رأی گیری های گوناگونی بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده است - از جمله در رأی گیری سال ۱۳۷۸ مجلّهٔ دنیای تصویر و در رأی گیری سال ۱۳۸۱ مجلّهٔ نقد سینما (با ۱۷ رأی برابر با گوزن ها کارِ مسعود کیمیایی).
بهرام بیضایی در مصاحبه ای با «ماهنامه سینمایی فیلم» دربارهٔ چگونگی شکل گیری ایده اولیه فیلم می گوید که در جریان سالهای جنگ، هرگاه به شمال کشور سفر می کرده و پناهندگان و مهاجران جنگی را که از جنوب کشور بدان جا مهاجرت کرده بودند، می دیده؛ از خود می پرسیده که اولین جنوبی که به شمال آمده، چه احساسی داشته، چه افکاری در ذهن او گذشته، چگونه حرفهایش را به دیگران منتقل کرده و چطور با آن محیط سازش پیدا کرده است؟ وی در همان مصاحبه می گوید که ایده اصلی فیلم «باشو غریبه کوچک» متعلق به سوسن تسلیمی است که مضمون اولیه فیلم باشو غریبه کوچک را در طرح کوتاهی، با بیضایی در میان می گذارد و بیضایی از او می خواهد که خودش داستان آن را بنویسد. سوسن تسلیمی داستان کوتاهی می نویسد که تفاوت هایی با فیلم نامه فعلی داشته و از جمله، تأکید بیشتری بر وقایع جنگ جنوب داشت. بیضایی که تصور می کرده در آن برهه، نیازی به چنین داستانی نیست، بر اساس همان طرح اولیه، داستان دیگری می نویسد و به کانون پرورش می دهد که مورد تصویب واقع می شود.
در یکی از بمباران های جنوب کشور در جریان جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام «باشو» که ویرانی خانه و خانواده خود را به چشم دیده، خود را به کامیونی در حالِ کوچ می اندازد و در آن خوابش می برد و زمانی که چشم می گشاید، کامیون به شمال کشور رسیده است. او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راه سازی است، می گریزد و در آن سوی جنگل، به مزرعه زنی به نام «نایی جان» می رسد که با دو فرزندش و در غیاب شوهری که برای کسب درآمد به سفر رفته، زندگی و کار می کنند. نایی جان به باشو نان و آب می دهد و می کوشد بداند کیست و زبان او را بفهمد. اما زبان پسرک جنوبی برای او قابل فهم نیست؛ همچنان که باشو هم نمی تواند زبان محلی او را دریابد. باشو در عوضِ محبتهای نایی جان می کوشد به او در کارها کمک کند و تصور می کند این خواستِ شویِ در سفرِ نایی جان هم هست؛ غافل از آن که شوهر نایی جان با حضور او که غریبه ای بیش نیست، در خانه شان مخالف است. باشو با کشف این موضوع، از خانه می رود ولی نایی جان او را زیر باران می یابد و با کتک بازمی آورد. کمی بعد، نایی جان بیمار می شود و باشو به جای او، خانه را می گرداند و چون از بهبود نایی جان نگران است، برای او به شیوهٔ جنوبی خودش، تشت می زند. نایی جان در نامه ای به شوهرش می گوید باشو را به جای پسر پذیرفته و نان او را از غذای خود خواهد داد. روزی سرانجام شوهر بازمی گردد و باشو با او روبرو می شود. پدر که دست راستش را در سفر از دست داده، می پذیرد که باشو به جای دست او باشد و همهٔ خانواده یک صدا می روند که جانورانِ مزاحم محصول را برانند.
سوسن تسلیمی در نقش «نایی جان»
عدنان عفراویان در نقش «باشو»
پرویز پورحسینی در نقش «قسمت شنبه سرایی»
اعظم رهبر در نقش «ئوشین»
محمد فراخواه در نقش «گل به سر»
معزز بنی دخت در نقش «مادر باشو»
نعمت یمینی در نقش «پدر باشو»
خدیجه نجات در نقش «خواهر باشو»
اکبر دودکار در نقش «مرحمت»
فرخ لقا هوشمند در نقش «خواهرشوهر نایی جان»
رضا هوشمند در نقش «شوهر او»
ذبیح الله سلمانی در نقش «لقمان»
گلشن انوشه در نقش «زن لقمان»
لیلا سبحانی در نقش «دختر لقمان»
محترم خوشرو
گلشن کلانتری
باشو، غریبهٔ کوچک در رأی گیری های گوناگونی بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده است - از جمله در رأی گیری سال ۱۳۷۸ مجلّهٔ دنیای تصویر و در رأی گیری سال ۱۳۸۱ مجلّهٔ نقد سینما (با ۱۷ رأی برابر با گوزن ها کارِ مسعود کیمیایی).
بهرام بیضایی در مصاحبه ای با «ماهنامه سینمایی فیلم» دربارهٔ چگونگی شکل گیری ایده اولیه فیلم می گوید که در جریان سالهای جنگ، هرگاه به شمال کشور سفر می کرده و پناهندگان و مهاجران جنگی را که از جنوب کشور بدان جا مهاجرت کرده بودند، می دیده؛ از خود می پرسیده که اولین جنوبی که به شمال آمده، چه احساسی داشته، چه افکاری در ذهن او گذشته، چگونه حرفهایش را به دیگران منتقل کرده و چطور با آن محیط سازش پیدا کرده است؟ وی در همان مصاحبه می گوید که ایده اصلی فیلم «باشو غریبه کوچک» متعلق به سوسن تسلیمی است که مضمون اولیه فیلم باشو غریبه کوچک را در طرح کوتاهی، با بیضایی در میان می گذارد و بیضایی از او می خواهد که خودش داستان آن را بنویسد. سوسن تسلیمی داستان کوتاهی می نویسد که تفاوت هایی با فیلم نامه فعلی داشته و از جمله، تأکید بیشتری بر وقایع جنگ جنوب داشت. بیضایی که تصور می کرده در آن برهه، نیازی به چنین داستانی نیست، بر اساس همان طرح اولیه، داستان دیگری می نویسد و به کانون پرورش می دهد که مورد تصویب واقع می شود.
در یکی از بمباران های جنوب کشور در جریان جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام «باشو» که ویرانی خانه و خانواده خود را به چشم دیده، خود را به کامیونی در حالِ کوچ می اندازد و در آن خوابش می برد و زمانی که چشم می گشاید، کامیون به شمال کشور رسیده است. او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راه سازی است، می گریزد و در آن سوی جنگل، به مزرعه زنی به نام «نایی جان» می رسد که با دو فرزندش و در غیاب شوهری که برای کسب درآمد به سفر رفته، زندگی و کار می کنند. نایی جان به باشو نان و آب می دهد و می کوشد بداند کیست و زبان او را بفهمد. اما زبان پسرک جنوبی برای او قابل فهم نیست؛ همچنان که باشو هم نمی تواند زبان محلی او را دریابد. باشو در عوضِ محبتهای نایی جان می کوشد به او در کارها کمک کند و تصور می کند این خواستِ شویِ در سفرِ نایی جان هم هست؛ غافل از آن که شوهر نایی جان با حضور او که غریبه ای بیش نیست، در خانه شان مخالف است. باشو با کشف این موضوع، از خانه می رود ولی نایی جان او را زیر باران می یابد و با کتک بازمی آورد. کمی بعد، نایی جان بیمار می شود و باشو به جای او، خانه را می گرداند و چون از بهبود نایی جان نگران است، برای او به شیوهٔ جنوبی خودش، تشت می زند. نایی جان در نامه ای به شوهرش می گوید باشو را به جای پسر پذیرفته و نان او را از غذای خود خواهد داد. روزی سرانجام شوهر بازمی گردد و باشو با او روبرو می شود. پدر که دست راستش را در سفر از دست داده، می پذیرد که باشو به جای دست او باشد و همهٔ خانواده یک صدا می روند که جانورانِ مزاحم محصول را برانند.
wiki: باشو غریبه کوچک