کلمه جو
صفحه اصلی

درختستان

فارسی به انگلیسی

grove, spinney, thicket, wood, wood lot, woodland, plantation, stand, timber

plantation, grove


grove, spinney, stand, thicket, wood, wood lot, woodland, timber


فارسی به عربی

بستان , غابة , فسحة , کابح

مترادف و متضاد

wood (اسم)
چوبی، چوب، بیشه، درختستان، هیزم، جنگل

tope (اسم)
باغ، درختستان، گنبد بودایی، برج بودایی

grove (اسم)
بیشه، درختستان

glade (اسم)
بیشه، درختستان، خیابان یا کوچه جنگل، سبزه میان جنگل، فضای میان جنگل

bosquet (اسم)
بیشه، درختستان، پارک یا باغ

bosket (اسم)
بوته، بیشه، درختستان، پارک یا باغ

woodland (اسم)
درختستان، جنگل، زمین جنگلی

brake (اسم)
بیشه، درختستان، ترمز

shaw (اسم)
بیشه، درختستان، ردیف درختان

فرهنگ فارسی

( اسم ) محلی که در آن درخت بسیار است . جای پر درخت درختستان .

جایگاهی که در آن تعداد زیادی درخت و درختچه برای نمایش و پژوهش کاشته شده باشد


لغت نامه دهخدا

درختستان. [ دِ رَ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) جایی که درخت بسیار کشته اند. جای پر از درخت و انبوه از درخت. ( ناظم الاطباء ). محلی که در آن درخت بسیار است. جای پردرخت. اَجَمَة. ( دهار ). أیک. أیکة. حَرَجَة. خیفة. ( منتهی الارب ). شَجراء. ( دهار ). صارة. ( منتهی الارب ). غَیْطَل. ( ملخص اللغات ). مَشجَرَة. ( منتهی الارب ) : اما آدم به سر کوه سراندیب به زمین آمد... و همی گریست... صد سال از آب دو چشم وی درختستانی همه بارورچون هلیله و بلیله و آنچه امروز همه علتها را بکار آید... ( ترجمه طبری بلعمی ). کوار شهرکی است ، سخت خوش خرم... و درختستانی عظیم است چنانکه میوه ها را قیمتی نباشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 134 ). درختستان خرمابسیار. ( فارسنامه ابن البلخی ص 135 ). بوشکانات نواحیی است همه گرمسیر و درختستان خرما و دشتگاه شبانکارگان مسعودی است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 135 ). اما چندان درختستان میوه های گوناگون و نخل و خرما و ترنج و نارنج و لیمو باشد آنجا که هیچ قیمت نگیرد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 142 ). [ زرقا ] گفتا درختستان بسیار همی بینم که رود شک نیست که از پس آن مردمند. ( مجمل التواریخ و القصص ). مشتمل بر کروم و باغات و بساتین ونخلستان و درختستان. ( تاریخ قم ص 181 ). اخدار؛ پنهان کردن بیشه یا درختستان شیر را. ( از منتهی الارب ). أیکة؛ درختستان انبوه. شعراء؛ درختستان که اندر او نبات بسیار باشد. ( دهار ). عروة؛ درختستان بزرگ و درختستان با خار بسیار. عرین ، عرینة؛ درختستان که جای شیر، کفتار، گرگ و مار باشد. ( منتهی الارب ). غیضة؛ درختستان انبوه. ( دهار ). درختستان دارای آب. غینة؛ درختستان بی آب. لفاء؛ درختستان پیچیده شاخ. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

محلی که در آن درختان بسیار باشد، درختزار، جای پر درخت.

دانشنامه عمومی

درختستان یک باغ گیاه شناسی یا جایی است که در آن شمار زیادی درخت و درختچه برای نمایش و پژوهش کاشته شده باشد. به درختستان هایی که ویژه کاشت و رویش ناژویان هستند کاجستان گفته می شود. از دیگر نام های درختستان می توان به چنارستان، نخلستان و سروستان نیز اشاره کرد.
نخستین درختستان اروپا درختستان ترستنو در نزدیکی دوبروونیک در کرواسی بود. تاریخ دقیق ساخت آن آشکار نیست ولی از منابع تاریخی مشخص است که در سال ۱۴۹۲ وجود داشته است.
نهالستان

فرهنگستان زبان و ادب

{arboretum} [کشاورزی- علوم باغبانی، مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] جایگاهی که در آن تعداد زیادی درخت و درختچه برای نمایش و پژوهش کاشته شده باشد


کلمات دیگر: