کلمه جو
صفحه اصلی

دوام یافتن

مترادف و متضاد

run (فعل)
اداره کردن، نشان دادن، ادامه دادن، راندن، جاری شدن، دویدن، پیمودن، دایر بودن، پخش شدن، دوام یافتن، پوییدن


کلمات دیگر: