کلمه جو
صفحه اصلی

یتم

فرهنگ فارسی

کوتاه شدن و سست گردیدن آهستگی

لغت نامه دهخدا

یتم . [ ی َ ت َ ] (ع مص ) کوتاه شدن و سست گردیدن . || مانده گشتن و آهستگی و درنگ کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ضعف و فتور. (از اقرب الموارد).


یتم. [ ی ُ ] ( ع اِمص ) یکتایی و انفراد. ( از ناظم الاطباء ). انفراد. ( از اقرب الموارد ). یکتایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بی پدری مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ازبرهان ). بی پدری در انسان و بی مادری در بهائم. ( از اقرب الموارد ). بی مادری در ستور. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بی مادر شدن چهارپای. بی پدر شدن مردم. ( دهار ).

یتم. [ ی َ ] ( ع مص ) یکتا و فرد گردیدن و یتیم شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). یُتم. بی پدر شدن مردم و بی مادر شدن چهارپای. ( دهار ) ( از تاج المصادر بیهقی ). یتیم شدن. ( منتهی الارب ). و رجوع به یُتم شود.

یتم. [ ی َ ] ( ع اِ ) اندوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هم و اندوه. ( ناظم الاطباء ). هم. ( از اقرب الموارد ). غم. || ( اِمص ) انفراد و یکتائی. ( ناظم الاطباء ). || بی مادری ستور. ( ناظم الاطباء ).

یتم. [ ی َ ت َ ] ( ع مص ) کوتاه شدن و سست گردیدن. || مانده گشتن و آهستگی و درنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ضعف و فتور. ( از اقرب الموارد ).

یتم. [ ی َ ت َ ] ( ع اِمص ) آهستگی. || بی مادری ستور. ( ناظم الاطباء ).

یتم . [ ی َ ] (ع اِ) اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هم و اندوه . (ناظم الاطباء). هم . (از اقرب الموارد). غم . || (اِمص ) انفراد و یکتائی . (ناظم الاطباء). || بی مادری ستور. (ناظم الاطباء).


یتم . [ ی َ ] (ع مص ) یکتا و فرد گردیدن و یتیم شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). یُتم . بی پدر شدن مردم و بی مادر شدن چهارپای . (دهار) (از تاج المصادر بیهقی ). یتیم شدن . (منتهی الارب ). و رجوع به یُتم شود.


یتم . [ ی َ ت َ ] (ع اِمص ) آهستگی . || بی مادری ستور. (ناظم الاطباء).


یتم . [ ی ُ ] (ع اِمص ) یکتایی و انفراد. (از ناظم الاطباء). انفراد. (از اقرب الموارد). یکتایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بی پدری مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازبرهان ). بی پدری در انسان و بی مادری در بهائم . (از اقرب الموارد). بی مادری در ستور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی مادر شدن چهارپای . بی پدر شدن مردم . (دهار).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یُتِمُّ: تمام می کند - کامل می کند
معنی یُتِمَّ: که تمام کند - که تکمیل کند
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)


کلمات دیگر: