کلمه جو
صفحه اصلی

وبر

فارسی به انگلیسی

beaver

فرهنگ فارسی

آهنگساز معروف آلمانی ( ۱۸۲۶ - ۱۷۸۶م . ) متولد ادتن . بفرا گرفتن . موسیقی علاقه فراوان داشت . نخستین آهنگ خود را در ۱۳ سالگی ساخت . با ساختن چند اپرا باوج شهرت رسید . بزرگترین اپرای خود را در سال ۱۹۲۱ بنام [ تیرانداز ] نوشت . ویرا بنیان گذار اپرای آلمان و یکی از آهنگسازان بزرگ رمانتیک میشمارند .
پشم، پشم شتروخرگوش وروباه وامثال آنها، اوبار
( اسم ) پشم شتر و خرگوش و مانند آن جمع : اوبار.
پشمناک از شتر و خرگوش و مانند آن

فرهنگ معین

(وَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) پشم شتر و خرگوش و مانند آن .

لغت نامه دهخدا

وبر. [ وَ ] ( ع اِ ) جانوری است شبیه به گربه. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ). رجوع به وَبَر شود. وَنَک و آن را مردم گوسفند بنی اسرائیل خوانند. ( اقرب الموارد ). و به فارسی دنک میگویند. ( ناظم الاطباء ). || روزی از روزهای عجوز. ج ، وبار، وبارة، وبور. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وبر. [ وَ ب َ ] ( ع اِ ) جانوری است. ( منتهی الارب ). جانوری است شبیه به گربه کبود و لیکن دم ندارد و از پوستش پوستین سازند و نرم و لطیف است. ( برهان ) ( از انجمن آرا ). و آن را به فارسی ونگ گویند و به ترکی سعور، وبرة یکی آن یا مؤنث آن. ( آنندراج ). سمور و فنگ و جزآن. ج ، وبور، وبار، وبارة. چون کتاب و کتابة. || پشم. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). پشم شتر و بعضی مطلق پشم گفته اند. ( بحر الجواهر ). پشم شترو پشم خرگوش و مانند آن. ( آنندراج ) ( از برهان ). چنانکه صوف پشم گوسفند است. || اهل وبر؛ چادرنشین. بدو و آن خلاف مدر است. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || تمامی و همه چیزی : اخذ الشی بوبره ؛ ای کله. ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) بسیارپشم شدن اشتر. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( ازاقرب الموارد ). پشمناک گردیدن شتر. ( منتهی الارب ). بسیار شدن پشم شتر. ( ناظم الاطباء ) ( المصادر زوزنی ).

وبر. [ وَ ب ِ ] ( ع ص ) پشمناک از شتر و خرگوش و مانند آن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وبر. [ وَ ] (ع اِ) جانوری است شبیه به گربه . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). رجوع به وَبَر شود. وَنَک و آن را مردم گوسفند بنی اسرائیل خوانند. (اقرب الموارد). و به فارسی دنک میگویند. (ناظم الاطباء). || روزی از روزهای عجوز. ج ، وبار، وبارة، وبور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


وبر. [ وَ ب َ ] (ع اِ) جانوری است . (منتهی الارب ). جانوری است شبیه به گربه ٔ کبود و لیکن دم ندارد و از پوستش پوستین سازند و نرم و لطیف است . (برهان ) (از انجمن آرا). و آن را به فارسی ونگ گویند و به ترکی سعور، وبرة یکی آن یا مؤنث آن . (آنندراج ). سمور و فنگ و جزآن . ج ، وبور، وبار، وبارة. چون کتاب و کتابة. || پشم . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). پشم شتر و بعضی مطلق پشم گفته اند. (بحر الجواهر). پشم شترو پشم خرگوش و مانند آن . (آنندراج ) (از برهان ). چنانکه صوف پشم گوسفند است . || اهل وبر؛ چادرنشین . بدو و آن خلاف مدر است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تمامی و همه ٔ چیزی : اخذ الشی ٔ بوبره ؛ ای کله . (از اقرب الموارد). || (مص ) بسیارپشم شدن اشتر. (از تاج المصادر بیهقی ) (ازاقرب الموارد). پشمناک گردیدن شتر. (منتهی الارب ). بسیار شدن پشم شتر. (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ).


وبر. [ وَ ب ِ ] (ع ص ) پشمناک از شتر و خرگوش و مانند آن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

پشم شتر، خرگوش، روباه، و امثال آن ها.

دانشنامه عمومی

وبر یک نام آلمانی است و می تواند بر موارد زیر دلالت داشته باشد.
آلبرت وبر (۱۸۲۵-۱۹۰۱)، مورخ
آلفرد وبر (۱۸۶۸-۱۹۵۸)، اقتصاددان و تئوریسین
آلسون وبر (۱۹۱۰-۲۰۰۵)، بازیکن والیبال کاندایی
آلوشیا وبر (۱۷۵۹-۱۸۳۹)، خواننده سوپرانوی آلمانی
استیون وبر (هنرپیشه) هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا
اکسل وبر (born ۱۹۵۷)، اقتصاددان آلمانی.
امی وبر بازیگر، تهیه کننده و مدل آمریکایی
اندرو لوید وبر آهنگساز تئاتر موزیکال اهل انگلستان
بددا وبر (۱۷۹۸-۱۸۵۹)، پرفسور آلمانی
جیک وبر بازیگر انگلیسی
دیان وبر هنرپیشه، و مانکن اهل ایالات متحده آمریکا
رابرت وبر بازیگر آمریکایی
ریچارد وبر یکی از شخصیت های اصلی سریال آناتومی گری
فرانسیس وبر فیلم نامه نویس، تهیه کننده، و کارگردان اهل فرانسه
کارل ماریا فون وبر آهنگساز آلمانی
لوئیس وبر هنرپیشه، و کارگردان اهل ایالات متحده آمریکا
مارک وبر راننده فرمول یک اهل استرالیا
مارک وبر (هنرپیشه) هنرپیشه، و کارگردان اهل ایالات متحده آمریکا
ماکس وبر جامعه شناس آلمانی
مری الن وبر فضانورد اهل کشور ایالات متحده آمریکا
ویلهلم ادوارد وبر فیزیک دان آلمانی
وبر سیتی، ویرجینیا
وبر جنوبی، یوتا
رود وبر، یوتا
وبر، نیوزلند
شهرستان وبر، یوتا
وبر (یکا) یکای شار مغناطیسی در فیزیک
عدد وبر عددی بدون بعد در دینامیک سیالات
وبر ۴۱۵۲ چهار هزار و صد و پنجاه و دومین سیارک کشف شده
دانشگاه ایالتی وبر دانشگاهی در اوگدن در محله وبر از ایالت یوتا

واحد "شار مغناطیسی". برگرفته از نام "ویلهلم وبر "فیزیکدان آلمانی .


دانشنامه آزاد فارسی

وِبِر (weber)
یکای اندازه گیری شار مغناطیسی، برابر با شار مغناطیسی گذرنده از سطحی به مساحت یک متر مربع و عمود بر میدانی مغناطیسیبه شدت یک تسلا، در دستگاه بین المللی یکاها، با نماد Wb نشان داده می شود. این یکا را به افتخار شیمی دان آلمانی، ویلهلم وِبِر، نام گذاری کرده اند. هریک وبر برابر است با ۱۰۸ ماکسول. تغییر شار با آهنگ یکنواخت یک وبر در هر ثانیه در پیچه ای الکتریکی با یک دور سیم پیچی منجربه تولید نیروی محرک الکتریکی معادل یک ولت خواهد شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صِّدِّیقُ: بسیار راستگو-آنکس که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
معنی صِدِّیقَةٌ: زن بسیار راستگو-زنی که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
معنی صِّدِّیقُونَ: بسیار راستگویان-آنکسانی که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
معنی صِّدِّیقِینَ: بسیار راستگویان-آنکسانی که میان گفتار و عملش هیچ تناقضی نیست وبر گفته خود ایستادگی می کند (صدّیق به کسی گویند که در صدق مبالغه کند یعنی آنچه را که انجام میدهد میگوید ، و آنچه را که میگوید انجام میدهد ، و میان گفتار و کردارش تناقضی نباشد )
تکرار در قرآن: ۱(بار)
(بروزن فرس) پشم شتر (کرک) جمع آن اَوْبار است و یکبار در کلام الله بکار رفته است . از پشمهای چهار پایان و از کرکها و موهای آنان اثاث منزل و مال بدست می‏آورید تا مدتی. پشم از گوسفند، وبر از شتر، موی از بز است.


کلمات دیگر: