کلمه جو
صفحه اصلی

تثؤب

لغت نامه دهخدا

تثؤب. [ ت َ ث َءْ ءُ ] ( ع مص ) خمیازه کردن ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دهان دره کردن از فرط کسالت. ( از قطر المحیط ). دهان دره. دهن دره. ثوباء. خامیازه. آسا. تثائب. فاژیدن. خمیازه کشیدن. آسا کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || تثؤب خبر؛ تجسس کردن آن. ( منتهی الارب ). پژوهش و تجسس خبر کردن.

تثوب. [ ت َ ث َوْ وُ ] ( ع مص ) نوافل خواندن بعداز فریضه. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کسب ثواب کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تثؤب . [ ت َ ث َءْ ءُ ] (ع مص ) خمیازه کردن (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دهان دره کردن از فرط کسالت . (از قطر المحیط). دهان دره . دهن دره . ثوباء. خامیازه . آسا. تثائب . فاژیدن . خمیازه کشیدن . آسا کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تثؤب خبر؛ تجسس کردن آن . (منتهی الارب ). پژوهش و تجسس خبر کردن .



کلمات دیگر: