باخرد
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
رصین
مترادف و متضاد
با استعداد، زیرک، زرنگ، چابک، معقول، با هوش، ناقلا، با خرد
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه
محتاط، فروتن، با احتیاط، با خرد، دارای تمیز و بصیرت
پیشنهاد کاربران
اهل تمیز. [ اَ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) مُمَیِّز. باهوش. باخرد. هوشمند : تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهرست و پوشانیدن آن بر اهل تمیز متعذر. ( کلیله و دمنه ) .
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.
سعدی.
و رجوع به اهل و ترکیبات آن شود.
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.
سعدی.
و رجوع به اهل و ترکیبات آن شود.
کلمات دیگر: