کلمه جو
صفحه اصلی

پرچ کردن

فارسی به انگلیسی

to rivet, to clench


clinch, rivet


clinch, rivet, to rivet, to clench

فارسی به عربی

احکام , مسمار

مترادف و متضاد

clinch (فعل)
ثابت کردن، محکم کردن، پرچ کردن، قاطع ساختن، پرچ بودن

rivet (فعل)
محکم کردن، پرچ کردن، پر چین کردن، بهم میخ زدن، با میخ پرچ محکم کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) فرو بردن میخ در چیزی و سر آنرا با چکش و مانند آن کوبیدن و پهن کردن محکم کردن چیزی در چیزی مانند میخی که در تخته زنند و دنبال. آنرا از جانب دیگر خم دهند و محکم کنند .

فرهنگ معین

(پَ. کَ دَ ) فرو کردن میخ در چیزی و پهن کردن سر یا ته آن بوسیلة ضربات چکش به منظور محکم کردن آن .

لغت نامه دهخدا

پرچ کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرچیدن.پهن کردن سر میخی که در جای کوفته باشند تا برآوردن نتوانند یا برگرداندن نوک میخی که به جای کوفته باشند استحکام را. رجوع به پرچین کردن ذیل پرچین شود.


کلمات دیگر: