جرح بلیغ
پر حرفی کردن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
سخن نامفهوم گفتن، پر حرفی کردن، ور ور کردن، فاش کردن، یاوه گفتن
پر حرفی کردن، گپ زدن، دوستانه حرف زدن
پر حرفی کردن، چاخان کردن، از راه بدر بردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پرگویی کردن وراجی کردن پرحرفی کردن .
پیشنهاد کاربران
به چانه افتادن ؛ پرحرفی کردن.
talk the hind leg ( s ) off a donkey
کلمات دیگر: