پر زرق و برق
فارسی به انگلیسی
meretricious, flamboyant, fussy, glaring, glittery, lustrous, luxurious, showy
فارسی به عربی
بشکل مرح، رائع
بشکل مرح
مترادف و متضاد
براق، عالی، غرا، با شکوه، پر زرق و برق، باجلال
لوس، زرق و برق دار، جلف، پر زرق و برق، نمایش دار، پر زرق و برق و توخالی
براق، پر زرق و برق
با روح، پر زرق و برق، با خوشحالی، با سرور و نشاط
پر زرق و برق، باجلال، باشکوه
پیشنهاد کاربران
معنیاشرافی، پرزرق وبرق در جدول
طاغوتی
روشنی و ساختگی
glamorous
خانه مادر بزرگم همیشه پر زرق و برق
چشم پُر کُن
شیک و پیک
کلمات دیگر: