کلمه جو
صفحه اصلی

ابقا


برابر پارسی : میان جی گری، نگه داشت، واگذاشت

فارسی به انگلیسی

retention, retaining

retention


فارسی به عربی

احتفاظ

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن . ۲ - رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن . ۳ - اصلاح کردن میان قومی .

فرهنگ عمید

۱. باقی گذاشتن، برجا گذاشتن چیزی.
۲. پایدار نگه داشتن.
۳. [قدیمی] زنده داشتن.
۴. [قدیمی] رحم کردن به حال کسی، ترحم، شفقت.

فرهنگ فارسی ساره

میا نجی گری، نگه داشت، واگذاشت



کلمات دیگر: