کلمه جو
صفحه اصلی

پر سر و صدا


مترادف پر سر و صدا : پرازدحام، جنجال، شلوغ

متضاد پر سر و صدا : خلوت، دنج

فارسی به انگلیسی

clangorous, sonorous, thunderous, splashy

clangorous, sonorous, thunderous


فارسی به عربی

صاخب , عنید
صارخ

صاخب , عنيد


مترادف و متضاد

loud (صفت)
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو

tumultuous (صفت)
بی نظم، پر سر و صدا، شلوغ، پر اشوب، پر همهمه، بهم ریخته

blatant (صفت)
خود نما، رسوا، خشن، پر سر و صدا، شلوغ کننده، بی معنی و بی ملاحظه

obstreperous (صفت)
دعوایی، پر سر و صدا، لجوج، پر هیاهو، غوغایی

noisy (صفت)
پر سر و صدا، شلوغ، پر صدا، پر اشوب، پر هیاهو، پرجنجال، پر همهمه

piercing (صفت)
پر سر و صدا

deafening (صفت)
پر سر و صدا

unquiet (صفت)
پر سر و صدا، شلوغ

clamorous (صفت)
پر سر و صدا، خروشان، مصر، پرخروش، جیغ ودادکن

vociferous (صفت)
بلند، پر سر و صدا

earsplitting (صفت)
پر سر و صدا، گوش خراش

uproarious (صفت)
پر سر و صدا، پر صدا، پر همهمه، پر غوغا

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه یا آنچه در اطراف خود سروصدا بلند کند که داد و فریاد بر پا سازد .

پیشنهاد کاربران

سرو صدا

پر صدا

خروشان. . . .


کلمات دیگر: